کله‌کالباسی‌ها-خورشید رشاد

. کوچه‌ی افسون پر بود از آدم‌هایی که نصف سرشان مثل کالباس بریده شده بود. جمجمه نداشتند. توی...

بیشتر بخوانید
دیدار-هدیه قرائی

. همه‌چی داغه. عین یک بختک نیم‌پز افتادم تو رختخوابم که خودش عینهو گلخن گرمابه‌س. نیم‌خیز می‌شم. تنم...

بیشتر بخوانید
مردی که خاطره می‌دزدد - علیرضا افتخاری

آقای میم در یک شرکت واردکننده‌ی ادوات کشاورزی کار می‌کند. از بیست‌ سالگی به تهران مهاجرت کرده است...

بیشتر بخوانید
داستان ترجمه - ویکتور لوال

پیدا کردن یک آپارتمان خوب در شهر نیویورک اصلاْ آسان نیست. حالا تصور کن بخواهی یک واحد خوب...

بیشتر بخوانید
جوّانی-محسن شایان

تابستانِ هشتادوهفت، من و سعید هجده‌ساله شدیم و طبق قراری که گذاشته بودیم، شب تولد به قبرستان رفتیم....

بیشتر بخوانید
گورهای خالی-امیر نعیمی

  به ژیلا.ر   شب از نیمه گذشته بود که تلفن زنگ خورد و صدای نازک و شکسته‌ای...

بیشتر بخوانید
گریزلدای نابردبار

  نیویورک تایمز در دوران همه‌گیری کرونا از ۲۹ نویسنده درخواست کرده است که با الهام از شرایط...

بیشتر بخوانید
داستان بعثت سرپایی

آن روزها هم همین‌طور بود که هست: دورهمیِ شلخته‌ی مهاجرهای سرگردان. کرج، وعده‌ی بی‌میزبانی است که توش، همه...

بیشتر بخوانید
تابلوی جشن فارغ‌التحصیلی

سایه‌اش توی راهرو سنگینی می‌کند. خودم را می‌اندازم در اولین کلاس خالی. توی جامیزها را می‌گردم، شاید چادری...

بیشتر بخوانید
نسخه‌پیچ-ابوذر قاسمیان

از وقتی احد ترخیص شد، بهداری بدون سرباز ماند. در به در دنبال کسی می‌گشتند که از دارو...

بیشتر بخوانید
واحد پول خود را انتخاب کنید