. اواسط ژوئن ۱۹۴۰، دادرسی علیه میلنا یسنسکا متوقف شد، به دلیل اینکه: «شواهد کافی از فعالیتهای خیانتآمیز...
نامهی چهارم میلنا یسنسکا به پدرش یان یسنسکی رابطهی خوب میلنا یسنسکا و پدرش در سالهای...
. نامهی اول میلنا یسنسکا به روکیتا ایلنروا این نامه به روکیتا ایلنروا همکار میلنا در مجلهی...
دوراس چند هفته پیش از مرگ خود، به عاشق و واپسین شریک زندگیاش یان آندرهآ میگوید: «خودتان...
بی خبری. حال. آلمان. ایمیلی آمده بود از طرف خانم شهردار محله و آدرس دو خانه در نزدیکی...
«اگه یه آدم، راهش رو گم کنه چی؟ اون هم نه درحالیکه وسط یه بیغولهای و آمادگی...
من هیچ وقت نارگیل نمیخرم. نارگیل میوهی عبوسی است که برای رسیدن به قسمت خوردنی آن باید از...
میخواهم فقدان را تعریف کنم. جملهها و تصاویر آشفته توی ذهنم وول میخورند و چارهای ندارم جز بافتنشان....
سقف خانهی جدید، چوبی نبود و جایی برای خفاشها نداشت. عوضش گاهی پرندهای بزرگ با صدایی مهیب از...
خانهی ننه و باباجان شش اتاق داشت. دور تا دور یک حیاط که وسطش حوض بود وُ کنار...