. «و حالا این تلخکامی که من هیچوقت نمیتوانم مطمئن شوم، تنها واقعیت امروز من است.» «میمِ...
از وقتی احد ترخیص شد، بهداری بدون سرباز ماند. در به در دنبال کسی میگشتند که از دارو...
از روزی که رد پاهایِ غریبه را روی برف دیدم، چشم بر هم نگذاشته بودم. هر شب برف،...