برشی از گفت‌وگو با کورش اسدی

نویسنده‌ها هر روز انكار می‌شوند

نویسنده: به انتخاب شبنم عاملی

تاریخ انتشار: ۵ مهر, ۱۴۰۰

چاپ
کورش اسدی

درباره‌ی دوره‌ی كارنامه هم صحبت كنيم. […] آن‌ را نيويوركر ايران می‌دانستند و اگر نويسنده‌ای داستانش در آن چاپ می‌شد انگار مجوزی بود كه او را رسما
وارد جرگه‌‌ی داستان‌نويسان می‌كرد. […] گلشيری شما را برگزيده بود برای انتخاب داستان‌ها؟

با گلشيری سال ۶۵، ۶۶ آشنا شدم. همان دوران كه مجله‌ی «مفيد» چاپ می‌شد. […] گلشيری ديگر جلسه‌ی داستان نداشت تا اينكه در دهه ۷۰ گروهی
جوان علاقه‌مند به داستان رفتند سراغش. مثل حسین سناپور و حسین مرتضاییان ‌آبكنار و محمد تقوی. اغلب اينها پيش‌تر در كلاس‌های سیروس طاهباز داستان‌نويسی می‌آموختند، با اصرار و سماجت اينها، گلشيری جلسات داستان‌نويسی را به شكل مستمر و هفتگی دوباره شروع كرد، در مكانی به اسم گالری كسری. […] جلسات كسری با مانع‌تراشی مواجه و تعطيل شد، ولی اعضايش جلسات را چرخشی ادامه دادند، يعنی هر هفته در خانه يكی از بچه‌ها جمع می‌شدند. […] هیات ‌تحريريه‌ی [کارنامه] منتخبش، خودش بود و تقوی و آبكنار و فرهاد فيروزی و من. […] برخی از داستان‌ها [داستان‌های فرستاده شده] هم بود كه در كليت خوب بود ولی جا برای بهتر شدن داشت. نويسنده‌اش را دعوت می‌كرديم و پيشنهادهايمان را در ميان می‌گذاشتيم. خود همين بحث رو در رو با نويسنده‌ای كه تا آن روز برايمان ناشناخته بود تجربه درخشانی بود. داستان‌های تر و تازه و خوبی هم به دستمان می‌رسيد كه نياز به بحث نداشت و می‌رفت برای چاپ. ولی حتما با نويسنده‌اش تماس می‌گرفتيم و دعوتش می‌كرديم تا با هم آشنا شویم. […] كار ديگرمان هم كه با استقبال رو ‌به ‌رو شد، برگزاری جلسات ماهانه‌ی نقد و بررسی يک نويسنده و يک شاعر بود. اين را هم البته نبايد ناگفته گذاشت كه كارنامه در يكي از آشفته‌ترین و بحرانی‌ترين شرايط اجتماعی ايران شروع به كار كرد. فضا دچار پريشانی و بحران‌سازی‌های معمول شده بود. توی اين حال ‌و هوا، می‌‌رفتيم منزل شاملو تا شعری يا ترجمه‌ای بگيريم.

 

حالا برسيم به «پوكه‌باز». تاثير گلشيری و كارگاه‌های او را در نخستين داستان‌هاتان تا چه حد می‌دانيد؟

تاثير گلشيری انكارناشدنی است، نه بر من كه فقط دو تا و نصفی كار چاپ كرده‌ام، بلكه بر كل داستان‌نويسی پس از خودش. جدا از داستان‌هاش، نگاهی كه به داستان داشت و جوری كه داستان را می‌شنيد و می‌گرفت و نظر می‌داد خيلی تاثيرگذار بود. اثر ديگری كه حضورش بر تمام اطرافيان می‌گذاشت اين بود كه همه را وادار به كار می‌كرد. تا می‌ديدت می‌گفت «كار تازه!» فكر كنم عبدی (عبدالعلی عظيمی) بود كه بعد از مرگ گلشيری گفت: «تمام اين سال‌ها انگار ما داشتيم فقط براي او می‌نوشتيم.» واقعا تا مدت‌ها پس از مرگ گلشيری ما دستمان به نوشتن نمی‌رفت.
[…]

شما در«گنبد كبود» همچنان تلخ مانده‌ايد. مثلا در داستان «شهرزاد». فكر نمی‌كنيد در اين داستان تاثيرگذار، تلخی را از حد گذرانده‌ايد يا فكر نمی‌كنيد تلخی بيش از حد رئاليته‌ها در این داستان كه قرار است وجه زيباشناختی‌اش پررنگ باشد، بيرون می‌زند؟

چه كسی حكم كرده كه شيرينی از تلخی زيباشناسانه‌تر است. تازه، حد تلخی كجاست؟ از داستان‌های چخوف تلخ‌تر هم مگر داريم. داستايفسكی شيرين است؟ هدايت شيرين است؟ من مخالف شيرينی نيستم ولی معنای «تلخی بيش از حد رئاليته‌ها» را هم نمی‌فهمم. شاهكاری مثل «ميرنوروزی ما»ی گلشیری خيلي شيرين است؟ من تا حالا نشده اين داستان را بدون بغض به پايان ببرم.
[…]

و پرسش آخر: چرا ادبيات داستانی ما دارد درجا می‌زند. چرا برخلاف ادبيات كلاسيك ما، در دنيا حرفی برای گفتن ندارد؟ […] چرا ادبيات ما جهانی كه نمی‌شود هيچ، در همين داخل هم روند رو به رشدی اگر ديده می‌شود خيلی لاك‌پشت‌وار است؟

ما توی مملكت خودمان، برای بسياری از خواننده‌های خودمان غريبه‌ايم. چون داريم هر روز انكار می‌شويم. مگر اينكه باج بدهی. بهترين نويسنده‌هايمان برای همين ترجيح می‌دهند در انزوا كار خودشان را بكنند نه اينكه باج بدهند و با هزار و يک دنگ‌و‌فنگ و ربط و حمايت گرفتن‌های شرم‌آور، به راه‌هايی بيفتند كه نتيجه‌ی بدهی همان باج‌ها است. اصلا بحث تيراژ و افتضاح نشر و پخش كتاب و همه اينها هم به كنار. در چنين وضعيتی بحث جهانی‌شدن يا نشدن ادبيات، با عرض پوزش بسيار، به گمانم منتفی و پرت و بی‌سبب است. داستان اگر داستان باشد، روزی خواننده آن را پيدا می‌كند و می‌خواند و به وقتش مطرح می‌شود. چيزی كه هست اگر نويسنده مساله‌اش داستان ‌نوشتن باشد، بايد فارغ از همه‌ی اين حاشيه‌ها و علی‌رغم اين مصيبت‌ها بنشيند و داستانش را بنويسد.

 

مصاحبه با آرش آذر پناه، روزنامه آرمان

 

برچسب ها:
نوشته های مشابه
رمان «توپ شبانه» جعفر مدرس صادقی

یادداشت بر رمان «توپ شبانه» جعفر مدرس صادقی

  «من سال‌هاست که فقط دفترچه خاطرات می‌نویسم... شاعر بودن به این سادگی‌ها نیست. به چاپ کردن و چاپ نکردن هم نیست... شعرا فقط احترام دارند. اما احترام به چه دردی ...

مجموعه‌داستان «میمِ تاکآباد» - نغمه کرم‌نژاد

«این جنگی‌ست میان دو روایت»

  به همت کتابسرای کهور شیراز مجموعه‌داستان «میمِ تاکآباد» اولین اثر نغمه کرم‌نژاد نقد و بررسی شد. مجموعه‌داستان «میمِ تاکآباد» توسط نشر «آگه» در اسفند سال ۱۴۰۰ منتشر شده است.     این جلسه ...

ناداستان-آدم‌ها-علی سیدالنگی

ناداستان

  وسط‌های فروردین بود و هوای طبس رو به گرمی می‌رفت. صبح زود به تونل رفتم و به کارگاه‌های استخراج سر زدم. بعد از اینکه دوش گرفتم، راه افتادم به‌طرف دفتر ...

داستان-قاص-فاطمه دریکوند

داستان کوتاه

  بچه که بودم مدام می‌ترسیدم؛ از چشمه و جنگل، از چشم‌ها و آدم‌های غریبه، از تلی خاک که ورم کرده و مرموز کپه می‌شد یک‌جا. دره و رودخانه‌اش که دیگر ...

واحد پول خود را انتخاب کنید