برشی از گفتوگو با کورش اسدی
نویسنده: به انتخاب شبنم عاملی
تاریخ انتشار: ۵ مهر, ۱۴۰۰
با گلشيری سال ۶۵، ۶۶ آشنا شدم. همان دوران كه مجلهی «مفيد» چاپ میشد. […] گلشيری ديگر جلسهی داستان نداشت تا اينكه در دهه ۷۰ گروهی جوان علاقهمند به داستان رفتند سراغش. مثل حسین سناپور و حسین مرتضاییان آبكنار و محمد تقوی. اغلب اينها پيشتر در كلاسهای سیروس طاهباز داستاننويسی میآموختند، با اصرار و سماجت اينها، گلشيری جلسات داستاننويسی را به شكل مستمر و هفتگی دوباره شروع كرد، در مكانی به اسم گالری كسری. […] جلسات كسری با مانعتراشی مواجه و تعطيل شد، ولی اعضايش جلسات را چرخشی ادامه دادند، يعنی هر هفته در خانه يكی از بچهها جمع میشدند. […] هیات تحريريهی [کارنامه] منتخبش، خودش بود و تقوی و آبكنار و فرهاد فيروزی و من. […] برخی از داستانها [داستانهای فرستاده شده] هم بود كه در كليت خوب بود ولی جا برای بهتر شدن داشت. نويسندهاش را دعوت میكرديم و پيشنهادهايمان را در ميان میگذاشتيم. خود همين بحث رو در رو با نويسندهای كه تا آن روز برايمان ناشناخته بود تجربه درخشانی بود. داستانهای تر و تازه و خوبی هم به دستمان میرسيد كه نياز به بحث نداشت و میرفت برای چاپ. ولی حتما با نويسندهاش تماس میگرفتيم و دعوتش میكرديم تا با هم آشنا شویم. […] كار ديگرمان هم كه با استقبال رو به رو شد، برگزاری جلسات ماهانهی نقد و بررسی يک نويسنده و يک شاعر بود. اين را هم البته نبايد ناگفته گذاشت كه كارنامه در يكي از آشفتهترین و بحرانیترين شرايط اجتماعی ايران شروع به كار كرد. فضا دچار پريشانی و بحرانسازیهای معمول شده بود. توی اين حال و هوا، میرفتيم منزل شاملو تا شعری يا ترجمهای بگيريم.
تاثير گلشيری انكارناشدنی است، نه بر من كه فقط دو تا و نصفی كار چاپ كردهام، بلكه بر كل داستاننويسی پس از خودش. جدا از داستانهاش، نگاهی كه به داستان داشت و جوری كه داستان را میشنيد و میگرفت و نظر میداد خيلی تاثيرگذار بود. اثر ديگری كه حضورش بر تمام اطرافيان میگذاشت اين بود كه همه را وادار به كار میكرد. تا میديدت میگفت «كار تازه!» فكر كنم عبدی (عبدالعلی عظيمی) بود كه بعد از مرگ گلشيری گفت: «تمام اين سالها انگار ما داشتيم فقط براي او مینوشتيم.» واقعا تا مدتها پس از مرگ گلشيری ما دستمان به نوشتن نمیرفت. […]
چه كسی حكم كرده كه شيرينی از تلخی زيباشناسانهتر است. تازه، حد تلخی كجاست؟ از داستانهای چخوف تلختر هم مگر داريم. داستايفسكی شيرين است؟ هدايت شيرين است؟ من مخالف شيرينی نيستم ولی معنای «تلخی بيش از حد رئاليتهها» را هم نمیفهمم. شاهكاری مثل «ميرنوروزی ما»ی گلشیری خيلي شيرين است؟ من تا حالا نشده اين داستان را بدون بغض به پايان ببرم. […]
ما توی مملكت خودمان، برای بسياری از خوانندههای خودمان غريبهايم. چون داريم هر روز انكار میشويم. مگر اينكه باج بدهی. بهترين نويسندههايمان برای همين ترجيح میدهند در انزوا كار خودشان را بكنند نه اينكه باج بدهند و با هزار و يک دنگوفنگ و ربط و حمايت گرفتنهای شرمآور، به راههايی بيفتند كه نتيجهی بدهی همان باجها است. اصلا بحث تيراژ و افتضاح نشر و پخش كتاب و همه اينها هم به كنار. در چنين وضعيتی بحث جهانیشدن يا نشدن ادبيات، با عرض پوزش بسيار، به گمانم منتفی و پرت و بیسبب است. داستان اگر داستان باشد، روزی خواننده آن را پيدا میكند و میخواند و به وقتش مطرح میشود. چيزی كه هست اگر نويسنده مسالهاش داستان نوشتن باشد، بايد فارغ از همهی اين حاشيهها و علیرغم اين مصيبتها بنشيند و داستانش را بنويسد.
مصاحبه با آرش آذر پناه، روزنامه آرمان
حکم قتلت را امروز صبح صادر کردند. نه به صورت علنی و نه به شکل دستورالعملی از طرف فرمانده؛ دهانبهدهان و با نشانهها. طوری که بعدها بشود کتمانش کرد. از امشب ...
این جایی که هستم، بالای برجک، بهترین مکان برای کسی مثل من است. جایی که مجبوری بیدار باشی و بیدار بمانی. من فقط نگهبانی هستم که از ارتفاع به پهنهی ...
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
پیشگفتار مترجم سوتلانا آلکسیویچ نویسنده و روزنامهنگار اهل بلاروس است که در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او نخستین نویسندهی بلاروس است که موفق شد نوبل ادبیات را از ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی