نویسنده: تحریریهی وبسایت گالری تِیت لندن - مترجم: علی انتظاری زرندی
تاریخ انتشار: ۲ تیر, ۱۴۰۱
این نوشته، ترجمهای است از مطالب موجود در وبسایت گالری تِیت لندن دربارهی حلقهی بلومزبری، تا آشنایی مختصری از فلسفهی وجودی، چگونگی شکلگیری، سبک زندگی و اعضای این حلقه، برای مخاطب فارسیزبان ایجاد کند. ویرجینیا ولف نویسندهی شهیر انگلیسی، یکی از اعضای تأثیرگذار این حلقه بوده است.
سال ۱۹۰۵، خانهی هنرمند ونسا بل و خواهر نویسندهاش ویرجینیا ولف در لندن، میعادگاه گروهی از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران بود که با به اشتراک گذاشتن ایدهها، پشتیبانی از فعالیتهای خلاقانهی یکدیگر و ایجاد دوستیهای نزدیک، گروهی را پایهریزی کردند که بعدها با نام حلقهی بلومزبری مشهور شد و جلسات آنها تا سی سال بعد نیز ادامه یافت.
بلومزبری، نام ناحیهای است در مرکز لندن، با خانههای زیبای منفک از یکدیگر محاط شده با باغهایی مربعی که تعدادی از هنرمندان و روشنفکران حلقهی بلومزبری در آن ناحیه کار و زندگی میکردند. اولین اطلاق نام «حلقهی بلومزبری» به این گروه، در سال ۱۹۱۲ در دومین نمایشگاه پساامپرسیونیستها در لندن رخ داد؛ آنجایی که ونسا بل، دانکن گرانت و دیگر دوستان هنرمندشان به دعوت منتقد هنری و دوستشان راجر فرای آثارشان را به نمایش گذاشتند.
بلومزبری، متشکل از دو طیف مختلف از افراد بود: نویسندهها و هنرمندان. خانهی شمارهی ۴۶ میدان گوردن لندن که ونسا، خواهر و برادرانش در آن زندگی میکردند، در روزهای پنجشنبه پذیرای گروه نویسندگان برای نوشیدنی و گفتوگو بود. توبی استفان -برادر ونسا بل- با دعوت از دوستان دانشگاهیاش که نویسنده و منتقد بودند، آغازگر این حرکت بود. اعضای کلیدی گروه عبارت بودند از لیتون اشتراچی (نویسنده)، کلایو بل (منتقد هنری)، لئونارد ولف (ناشر) و جان مینارد کینز (اقتصاددان). یکی دیگر از اعضای اصلی، دیوید گارنت (نویسنده و ناشر) بود که توسط دانکن گرانت (هنرمند) در خلال جنگ جهانی اول به گروه معرفی شد. «کلوپ جمعه»، متمرکز بر فعالیت اعضای هنرمند حلقهی بلومزبری بود. این حرکت در سال ۱۹۰۵ توسط ونسا بل و برخی دوستانش از مدرسهی هنر آغاز شد. ملاقاتها با هدف صحبت در مورد کارها و ایدههای خودشان و مباحثه در مورد وقایع جهان وسیعتر هنر و همچنین برگزاری نمایشگاهها بود. ونسا بل در نامهای به توضیح این موضوع میپردازد که چرا دیدارهای آنها در خانهی او برگزار میشد و برای آن جلسات، فضایی عمومی اجاره نکردند:
«باهات موافقم و از نظر منم اصلیترین چیز اینه که ما باید ادب رو ریشهکن کنیم. وقتی جمع کوچک و گزینشیه، به جایی میرسیم که میتونیم سرخوشانه همدیگه رو مرتیکه، زنیکه یا فاحشه صدا بزنیم، اما سوال اینجاست که آیا میشه همین کار رو توی جمعهای بزرگتر هم کرد، در حالی که ممکنه خیلیا بار خنثای این کلمات رو درک نکنن؟» نامههای ونسا استفان به کلیو بل، ۱۹۰۵
علاوه بر ونسا و دوستانش از مدرسهی هنر؛ تعدادی دیگر از هنرمندان نیز جزو اعضای «کلوپ جمعه» بودند: دانکن گرانت، جان نش، هنری لمب و ادوارد وادسورث. منتقد هنری راجر فرای نیز در سال ۱۹۱۰ به این جمع معرفی شد و تأثیر مهمی بر گروه گذاشت. آنها نمایشگاههایشان را در گالریهای کوچک لندن مانند بَیلی و گالری آلپاین کلاب برگزار کردند. بعد از سال ۱۹۱۲، «کلوپ جمعه» جای خود را به «گروه گرافتون» داد که توسط راجر فرای سازماندهی شده بود.
«مهمتر از همه این بود که ساکنان باغ گوردون و چارلِستون، خودِ خودشان بودند و همه چیزشان به خودشان مربوط بود: آنچه ویرجینیا باید در مورد لیتون میگفت، اینکه دانکن با ونسا یا مینارد میخوابید و اینکه آیا راجر و کلایو از این موضوع چیزی میدانستند یا اصلاً به آن اهمیت میدادند.» چارلز درونت، ایندیپندنت، یکشنبه ۷ نوامبر ۱۹۹۹
حلقهی بلومزبری بیشتر به خاطر شخصیت و شیوهی زندگی نامتعارف اعضای آن شناخته میشود تا هنرشان. چه چیزِ آنها، در آن زمان مردم را خشمگین میکرد و امروز هم باعث جذابیتشان در نزد مردم میشود؟ آنها از خانوادههای ثروتمندی بودند و همین پیشینه به آنها امتیازات اجتماعی و اعتماد به نفس میداد. اما آنچه آنها را به یکدیگر پیوند داد، روحیهی تمردشان علیه پیمانهای غیرضروری، محدودیتها و معیارهای دوگانهای بود که در نسل والدین خود میدیدند. آنها خواهان آزادی بودند تا افکار و سبک زندگی خود را پرورش دهند. از نظر سیاسی در زمرهی لیبرالها بودند و ایدههایشان در مورد رابطهی جنسی هم لیبرال بود، به این معنا که اغلب روابط و امور پیچیدهای بین اعضای مختلف حلقهی بلومزبری وجود داشت.
متن کامل این یادداشت را میتوانید در گاهنامهی پیرنگ، شمارهی یک (بهمن ۱۳۹۹) بخوانید. لینک خرید گاهنامه
متن کامل این یادداشت را میتوانید در گاهنامهی پیرنگ، شمارهی یک (بهمن ۱۳۹۹) بخوانید.
لینک خرید گاهنامه
«همهچیز را بهطور کامل و بدون استثنا بسوزانید»
«همهچیز را بهطور کامل و بدون استثنا بسوزانید»۱ ۱۰ آوریل ۱۹۲۴ فرانتس کافکا۲ حکم مرگ خود را دریافت کرد. هیچکس این واقعیت هولناک را از او پنهان نکرد، درست مثل اتفاقی ...
«میمِ تاکآباد» داستان کشف است. رازهای سربهمهری که دست خواننده را بسته نگه میدارد از همان پشت جلد، از میمِ تاکآباد؛ که این اسم را چطور صدا بزنم؟ و نویسنده ...
یادداشت بر رمان «توپ شبانه» جعفر مدرس صادقی
«من سالهاست که فقط دفترچه خاطرات مینویسم... شاعر بودن به این سادگیها نیست. به چاپ کردن و چاپ نکردن هم نیست... شعرا فقط احترام دارند. اما احترام به چه دردی ...
«این جنگیست میان دو روایت»
به همت کتابسرای کهور شیراز مجموعهداستان «میمِ تاکآباد» اولین اثر نغمه کرمنژاد نقد و بررسی شد. مجموعهداستان «میمِ تاکآباد» توسط نشر «آگه» در اسفند سال ۱۴۰۰ منتشر شده است. این جلسه ...
نویسنده: اطلس بیاتمنش
نویسنده: آزاده اشرفی
نویسنده: آرش مونگاری
نویسنده: گروه ادبی پیرنگ
نویسنده: علی سیدالنگی