داستان-جنون ارثی-علی نادری

حکم قتلت را امروز صبح صادر کردند. نه به صورت علنی و نه به شکل دستورالعملی از طرف...

بیشتر بخوانید
داستان-حفره زنبور-سعید اجاقلو

این جایی که هستم، بالای برجک، بهترین مکان برای کسی مثل من است. جایی که مجبوری بیدار باشی...

بیشتر بخوانید
داستان-جیبم هنوز قلمبه نشده بود-سمیرا نعمت‌اللهی

کفش‌هاش شبیه کفش‌های سربازی مرتضی است. دارم کفش‌هاش را نگاه می‌‌کنم. بالا سرم ایستاده. دست می‌اندازد زیر چانه‌ام....

بیشتر بخوانید
داستان-نادره مخلوق اقیانوسی-نادر هوشمند

  بخش نخست: قسمتی از دست‌‏نوشته‏‌های فرزاد ن. (بدون تاریخ) خانم‌‏ها و آقایان! امشب می‏‌خواهم داستان یک مخلوق...

بیشتر بخوانید
داستان-پایان حکومت بابا-فائزه مرزوقی

ظهر بود و ماه مرداد. آفتاب نشسته بود روی سقف ماشین و هرکجا که عاطفه می‌راند با آن‌ها...

بیشتر بخوانید
داستان فقر چیزکیکی من، هاروکی موراکامی

  اسمش را گذاشته بودیم «محله‌ی مثلثی». به نظرم اسم دیگری برازنده‌اش نبود. منظورم این است که آن...

بیشتر بخوانید
داستان-قاص-فاطمه دریکوند

  بچه که بودم مدام می‌ترسیدم؛ از چشمه و جنگل، از چشم‌ها و آدم‌های غریبه، از تلی خاک...

بیشتر بخوانید
داستان-اطلسی آبی-نسیم فلاح

به بابا گفتم: «صدف شب‌ها گریه می‌کنه نمی‌ذاره من بخوابم.» بابا بوسیدم و گفت: «اشتباه شنیدی دخترم صدف...

بیشتر بخوانید
داستان-دوباره ابر-محسن شایان

سوزش سُر خوردن سوزنی را زیر پوستم حس می‌کنم. صدای هراسان زنی می‌گوید: «تا پنج بشمار.» لب باز...

بیشتر بخوانید
داستان-برف سیاه-علیرضا رضایی

صبح روزی که بهادر مرد، آن‌قدر باران باریده بود که رودخانه‌ی سزار تاب نیاورده، دست دراز کرده، غسالخانه...

بیشتر بخوانید
واحد پول خود را انتخاب کنید