پیرنگ

تأملی در ادبیات داستانی

روشنفکران مترجم

نویسنده: به انتخاب گروه ادبی پیرنگ

*سرگذشت ترجمه در ایران

عبدالله کوثری

در ایران بعد از اسلام دو نهضت عمده‌ی ترجمه قابل شناسایی است. نهضت اول از قرن سوم با ترجمه‌ی آثار یونانی آغاز می‌شود و در قرن چهارم به اوج خود می‌رسد. ثمره‌ی این نهضت، مشخصاً در جریان عقل‌گرایی که محصول آن ابن سینا و فارابی و ابوریحان بود، قابل ردیابی است. نهضت دوم ترجمه که تأثیرات مستقیمی بر جامعه‌ی امروز ایران نیز گذاشته، نهضتی است که کم و بیش از اوایل دوره‌ی قاجار و همزمان با جریان‌هایی که خواسته و ناخواسته ایران را به سمت دنیای جدید می‌راند، آغاز شد. ایرانیان در نیمه‌ی نخست دوران قاجار در نوعی خودبسندگی کاذب فرورفته و نه از جهان بیرون خبردار بودند و نه حتی از میراث با ارزش خود. رویدادی همچون جنگ ایران و روس به ایرانیان نهیب زد که جهان آنگونه که درباره‌ی آن می اندیشند، نیست. ایرانیان از زمان فتحعلیشاه به فکر شناسایی ریشه‌ها و عوامل تفاوت خود با جهان غرب افتادند. چهره‌های روشن‌بینی همچون عباس میرزا از نخستین کسانی بودند که همت کرده و دانشجویان را برای تحصیل به اروپا اعزام کردند تا ماهیت آنچه را که در جهان غرب می‌گذرد دریابند. پس ترجمه، یکی از دریچه‌های ورود ایرانی‌ها به جهان جدید بود. اگرچه در این آشنایی با جهان جدید، نوعی شتاب نیز دیده می‌شد، چرا که ایرانیان زمانی به خود آمدند و عزم بر شناخت غرب جزم کردند که غرب مراحل زیادی را طی کرده و پیش رفته بود. در قرن نوزده، غرب ساختن دنیای جدید را تازه آغاز نکرده بود، بلکه در حال برداشت محصولی بود که از قرن چهارده به بعد، خاصه در جنبش رنسانس کاشته بود.

از طرف دیگر ایرانیان در مواجهه با دنیای غرب با ضرورت‌های سیاسی مواجه بودند. اینچنین که به گمان من وجه سیاسی ترجمه، واجد نوعی نگاه درمان‌طلب است و گویی ایرانیان در شناخت غرب و ترجمه‌ی آثار غربی در پی کشف مرهمی بودند که به واسطه‌ی آن دردهای سخت خود را شفا بخشند. درباره‌ی این نوع نگاه و نقد آن تاکنون بسیار بحث شده، تا جایی که برخی شاید بدون لحاظ کردن اهمیت کار، از «آنچه خود داشت» هم سخن گفته‌اند. بنابراین به رغم شتاب ناگزیر در آشنایی ایرانیان با روزنامه‌های غرب و نیز با عطف به نقدهایی که همواره به نهضت ترجمه وارد شده است، نهضت ترجمه در ایران راه درستی را پیش گرفت. یعنی راه شناساندن جهان جدید و تفکر جدید و هنر جدید.

حرکت ترجمه در دوره‌ی ناصرالدین شاه در دو عرصه‌ی دربار و روشنفکران تبعیدی پیش رفت. دارالترجمه ناصری تأسیس شد و تحت ریاست اعتمادالسلطنه عده‌ای مترجم دست به کار ترجمه شدند. بخش عمده‌ی آثاری که در دارالترجمه ناصری ترجمه می‌شد، نه آثار فرهنگی ارزشمندی بودند و نه متون ادبی تاثیرگذاری، اما آنچه توسط روشنفکران ایرانی که در اروپا و عثمانی زندگی می‌کردند، ترجمه شد، تأثیری تعیین‌کننده در آگاهی‌بخشی به ایرانیان و نیز نضج مشروطه‌خواهی آنان ایفا کرد. آنچه در روزنامه‌های فارسی زبان همچون قانون و اختر و حبل‌المتین حتی بدون ذکر اینکه آن عبارات ترجمه از متون و مطبوعات غربی است، به چاپ می‌رسید، مبتنی بر مفاهیم جدید غربی و در نهایت، منبعث از ترجمه‌ی مفاهیمی همچون ضرورت وجود پارلمان، محدودیت قدرت پادشاه و آزادی اجتماعی بود.

در سوی دیگر بخشی از نهضت ترجمه در ایران به ادبیات غرب رجوع می کند. میرزا فتحعلی آخوندزاده از چهره‌های مهم و تأثیرگذار حرکت آشنایی با غرب به دو مقوله‌ی مهم یعنی تئاتر و نقد در ادبیات غرب توجه داشت. او شخصاً کوشش‌هایی کرد و نمایشنامه‌هایی نیز نوشت و شاگردانش از جمله میرزا آقای تبریزی را به نوشتن تئاتر تشویق کرد. چراکه معتقد بود تئاتر تأثیر مستقیمی بر آگاهی عمومی می‌گذارد. نکته‌ی جالب توجه اینکه میرزا فتحعلی آخوندزاده به رغم زندگی در قفقاز، آن هم در دوره‌ای که غول‌های ادبیات قرن نوزده روسیه همچون تولستوی و تورگینف رمان می‌نوشتند، توجهی به رمان نداشت. همچنان که در دارالترجمه‌ی دربار هم از ترجمه‌ی رمان قرن ۱۹ خبری نبود. در همین دوره کار تدوین اولین فرهنگ لغت فرانسه به فارسی آغاز می‌شود، اما گویا آن کار ناتمام باقی می‌ماند. در کنار ترجمه از همان آغاز، نوشته‌ها و تألیفاتی به چشم می‌خورد که تأثیر ترجمه‌های اولیه از متون غربی را می‌توان در آنها شاهد بود. به عنوان مثال خاطرات تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه کاملاً تأثیر پذیرفته از ترجمه‌های اولیه است. حتی متن تأثیرگذاری چون «سیاحت نامه ابراهیم بیگ»، گرچه تألیف است اما ساختار منحصربه‌فردی در زبان فارسی دارد. شکل روایتی سفرنامه ابراهیم بیگ با نمونه‌ی سفرنامه‌های فارسی همچون سفرنامه‌ی ناصرخسرو کاملاً متفاوت بود. سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم بیگ، نشانگر تأثیرپذیری زین‌العابدین مراغه‌ای از متون داستانی و انتقادی غرب بود.

با آغاز حرکت مشروطه‌خواهی ایرانیان، دامنه‌ی ترجمه گسترش یافت و به مطبوعات نیز سرایت کرد. دستاورد دوره‌ی آغازین مشروطه‌خواهی را جسته و گریخته در مقالات ترجمه شده‌ی روزنامه‌ی صوراسرافیل می‌توان مشاهده کرد. در این دوره نیز بود که دو رمان «کنت مونت کریستو» و «سه تفنگدار» توسط محمدطاهر میرزای قاجار ترجمه شد و قبل از آن هم اثر ارزشمند «حاجی بابای اصفهانی» با ترجمه‌ی بی‌نظیر میرزا حبیب در دسترس قرار گرفت.
ترجمه فارغ از نقش آگاهی‌بخشی و هموار کردن راه ورود فرهنگ غرب به ایران، تأثیر زیادی در آفرینش زبان روایت تازه در عرصه‌ی ادبیات ایران داشته است، تأثیری که همچنان ادامه دارد. روایت و داستان‌گویی در فرهنگ ایرانی ریشه داشته اما در ادبیات فارسی روایتی شبیه به آنچه در رمان و داستان کوتاه و نمایشنامه دیده می‌شود، وجود نداشت. داستان‌های فارسی موجود از جنس رمان و داستان کوتاه نبود، چرا که نگاهی که پشت رمان و داستان کوتاه نهفته، خاص دنیای جدید است. این نگاه نمی‌توانست خود را در قرن دوازدهم میلادی نشان دهد، باید ابتدا رنسانسی در ارزش‌های جامعه‌ی غربی روی می‌داد. بدین ترتیب مطلق اندیشی‌ای که در حماسه وجود داشت، جای خود را به نسبیت، تردید و گستردگی نگاه نویسنده به انسان داد و یک زبان جدید در ادبیات آفرید. زبان فارسی نیز فاقد این زبان بود، چرا که با زبان حماسی فردوسی نمی‌توانست به عرصه‌ی رمان گام بگذارد. بدین ترتیب مهمترین تأثیر ترجمه در عرصه‌ی ادبیات فارسی، ارائه‌ی زبانی تازه بود. اگرچه اولین داستان‌هایی که به تقلید از داستان‌های غربی در ایران نوشته شد نمی‌توان در معنای کامل کلمه رمان دانست.

در دوره رضاشاه مهم ترین کاری که انجام شد «سیر حکمت در اروپا» است، که البته بیشتر تألیف محسوب می‌شود.

از ۱۳۲۰ به بعد اما موج جدید ترجمه خودنمایی می‌کند. تحت تأثیر جریان‌های مارکسیستی موجود در جامعه، این موج جدید نیز گرایش به ایدئولوژیکی چپ پیدا می‌کند، اما از آنجا که جریانهای مبتنی بر چپ فعال در ایران بیشتر به عملگرایی و ضرورت‌های لحظه‌ای زمان توجه داشتند، بسیاری از آثار کلاسیک و اصلی اندیشه‌ی مارکسیسم، ترجمه نشده باقی ماند. در کنار ترجمه‌های مارکسیستی، مترجمانی هم بودند که تماماً به ترجمه‌ی ادبی می‌پرداختند. در این دوره است که کم کم کلاسیک‌های انگلستان، فرانسه و روسیه به فارسی ترجمه شدند. این موج ترجمه تا دهه‌ی ۴۰ تداوم داشت و ترجمه‌های درخشان این دوره، ایرانیان را هرچه بیشتر با فرهنگ و ادبیات غرب آشنا کرد. این ترجمه‌ها بی‌گمان در تحول ادبیات فارسی تأثیر قاطع و انکارناشدنی داشته است.
ما در این عصر همچنان در ادامه‌ی نهضت ترجمه‌ای گام برمی داریم که از ۱۳۲۰ آغاز شده است.

حرکت ترجمه در ۱۵۰ سال گذشته به رغم ایرادها و انتقادهایی که بر آن وارد است، مثبت و پربرکت بوده است. شتاب‌زدگی آغازین برای شناخت غرب که هنوز هم رگه‌هایی از آن دیده می‌شود و غلبه‌ی این احساس که ایرانیان از میانه‌ی راه به این کاروان پیوسته‌اند، باعث آن شده که سرچشمه‌های این فرهنگ، تا حد زیادی ترجمه‌نشده باقی بماند. دیگر اینکه ترجمه به رغم قوی کردن زبان فارسی، به دلیل وجود و فعالیت مترجمان لطماتی نیز به زبان فارسی وارد کرده است. کوتاه سخن اینکه ترجمه می‌تواند دریچه‌ای برای شناخت امکانات ادبیات در معنای عام آن باشد.

 

*متن ویراسته سخنرانی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، منتشر شده در ماهنامه‌ی «مهرنامه»، شماره‌ی هفت، آذر ماه ۱۳۸۹، سال اول

 

ثبت شده در سایت پیرنگ طی شماره 228 و در روز شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ ساعت 16:39:56