پیرنگ

تأملی در ادبیات داستانی

درباره‌ی اولیس جیمز جویس

نویسنده: حدیث خیرآبادی

بسیاری از منتقدان، اولیس (Ulysses) جیمز جویس (James Joyce) را شاهکار قرن بیستم نامیده‌اند. کتابی که در همه‌ی این سال‌ها، از موضوعات چالش‌برانگیز فضای ادبی در سراسر جهان بوده است. چالش‌برانگیز از جهات گوناگون؛ غنا و پیچیدگی زبانی و روایی، ارجاعات متعدد تاریخی، مذهبی و اسطوره‌ای، سبک و ساختار، محتوا، دشواری ترجمه برای مترجمان و همین‌طور مواجه شدنش با سانسور در بسیاری کشورها. اولیس از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که از همان ابتدا، چاپ و انتشارش در کشورهای مختلف با مخالفت، مقابله، حذف و سانسور مواجه بوده است، تا بدان‌جا که همزمان با ورود نسخه‌های آن به بریتانیا و آمریکا، صدها جلد از آن ضبط و سوزانده شد.
حتا خود جویس هم در زمان نوشتن اولیس، می‌دانست که با مقاومت و حذف مواجه خواهد شد. او در آوریل ۱۹۱۷ برای ازرا پاوند (Ezra Pound) سردبیر مجله‌ی لیتل ریویو (The Little Review) نوشت: «در مورد گزیده‌هایی از اولیس، تنها چیزی که می‌توانم بفرستم، فصل هملت است یا بخشی از آن که به هر حال متحمل حذف می‌شود. از خودم می‌پرسم که آیا تو کتابی را که می‌نویسم دوست داری؟ دارم می‌نویسمش، همان‌طور که ارسطو می‌گفت، با ابزار متفاوت در بخش‌های متفاوت. غریب به نظر می‌رسد، اما این اواخر به‌رغم بیماری‌ام آن‌قدری که باید نوشته‌ام.»
جویس نخستین فصل‌های اولیس را در لوکارنو -شهری که بعد از عمل چشم برای بهبود به آنجا رفته بود- به پایان رساند و در ماه دسامبر چند فصل ابتدایی را برای پاوند ارسال کرد. پاوند بعدها آن را «گزارشی تاریخ‌ساز درباره‌ی وضعیت ذهن انسان در قرن بیستم» ‌خواند. بدین ترتیب، اولیس اول بار فصل به فصل توسط ازرا پاوند خوانده شد و شگفتی او را برانگیخت. او اولیس را به صورت سریالی در مجله‌ی لیتل ریویو به چاپ رساند و غیر از آن، ویراستاری این اثر را نیز بر عهده گرفت.
پاوند از همان ابتدا پیگیر چاپ اولیس در انگلیس یا امریکا بود. او در ۷ می ۱۹۱۷ خطاب به همسر جویس نوشت: «امیدوارم بتوانیم اولیس را وقتی به پایان رسید چاپ کنیم. می‌توان هم در اگوئیست (The Egoist) و هم در لیتل ریویو چاپش کرد و جِی. جِی. دو برابر حق‌التالیف می‌گیرد.» البته پاوند نیز مانند جویس می‌دانست که راه دشواری در پیش است. او هم مقاومت‌ها و حذف‌ها را پیش‌بینی کرده بود و در نامه‌ای به تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۱۷ برای جویس نوشت: «… تصور می‌کنم اگر متن را این‌گونه که هست چاپ کنیم حتما توقیف می‌شود. اما مسلما ارزشش را دارد.» و به زبان عامیانه‌ی ایرلندی اضافه کرد: «امیدوارم ظرف چند روز چن تا سکه واست بفرستم. بله، آقای جویس، من تو رو یه نویسنده‌ی لعنتی خوب می‌دونم، این چیزی که من می‌دونم و این کار تو که این‌جاس همون ادبیتی رو داره که مورد نظرمه. می‌تونی اینو از من قبول کنی، واسه اینکه من خبره‌ام.» او در ۱۸ ژانویه ۱۹۱۸ به منکن (H. L. Mencken) روزنامه‌نگار و منتقد امریکایی نوشت: «فصل اول رمان جدید جویس معرکه است (و کار ما را به توقیف خواهد کشاند) و رودست ندارد.»
با وجود حمایت‌های پاوند، جویس این اثر را در سال ۱۹۲۲ منتشر کرد؛ البته نه در کشور خودش ایرلند و نه در کشوری انگلیسی‌زبان، بلکه در پاریس توسط انتشارات شکسپیر و شرکا. چرا که دستگاه سانسور و مفتشان عقاید در آن کشورها، این اثر را بی‌شرمانه و منافی اخلاق عمومی ارزیابی کرده بودند.
اما اولیس پس از انتشار، مورد توجه، ستایش و تحلیل منتقدان ادبی و نویسندگان بزرگ قرار گرفت. به طوری که کمتر نویسنده و منتقدی وجود دارد که این کتاب را خوانده و بی‌تفاوت از کنارش گذشته باشد.
در ایران نیز به گفته‌ی منوچهر بدیعی: «نخستین بار جمالزاده در «سخن» درباره‌ی اولیس نوشت و آخرش هم به نویسندگان ایرانی توصیه کرده بود که دنبال این مسیر نروند.» اما واکنش صادق هدایت از آن مهم‌تر است. او در ۸ شهریور ۱۳۲۵ (۳۰ اوت ۱۹۴۶) در نامه‌ا‌ی به شهیدنورائی این‌طور نوشت:

«کاغذ اخیری که از فرانکفورت فرستاده بودید اما تمبر فرانسه داشت رسید. چندی است که جرجانی به ماموریت به اصفهان رفته، گویا در آنجا دو ماه ماندگار خواهد بود. قبل از رفتن کتاب معروف Ulysses [اولیس] را به من داد. همان‌طور که مژده داده بودید جلد شیک اما ناراحتی دارد چون کلفت است و به اشکال می‌شود خواند، با وجود این تا حالا نصفش را خوانده‌ام. شکی نیست که این کتاب یکی از شاهکارهای انگشت‌نمای ادبیات است و راه‌های بسیاری به نویسندگان بعد از خودش نشان داده و هنوز هم خیلی‌ها از رویش گرده برمی‌دارند اما خواندنش کار آسانی نیست و فهمش کار مشکل‌تری است. من که نمی‌توانم چنین ادعایی را داشته باشم ولی مطلبی که آشکار است نویسنده‌ی وحشتناک نکره‌ای دارد که شوخی‌بردار نیست.»

داستان ترجمه‌ی اولیس به زبان فارسی نیز داستان پرفراز و نشیبی است. منوچهر بدیعی (اولین مترجم اولیس به فارسی) که در سال ۱۳۹۴ به‌عنوان مترجم ایرانیِ اولیس در مراسم بلومزدِی (شانزدهم ژوئنِ هر سال، روز بلوم)* به دابلین رفته بود، درباره‌ی مشکلات چاپ ترجمه‌ی اولیس گفت:

«مشکل ترجمه‌ی فارسی «اولیس» در ایران همان مشکلی است که نودوچند سال پیش برای انتشار اولیس در آمریکا و انگلیس هم پیش آمد و در واقع این یک مشکل اجتماعی مربوط به قواعد شرم و حیاست که در زمان‌ها و مکان‌های مختلف، متفاوت است.»

حالا دو نسخه از ترجمه‌ی فارسی بخش اول از رمان اولیس (یولسیز) در دسترس فارسی‌زبانان است. نسخه‌ای به ترجمه‌ی فرید قدمی که در ایران انتشار یافته (انتشارات مانیاهنر) و نسخه‌ای بدون سانسور که اکرم پدرام‌نیا در خارج از ایران (نشر نوگام) انتشار داده است. اما مخاطبان فارسی‌زبان همچنان در انتظار ترجمه‌ی منوچهر بدیعی نیز می‌باشند. نسخه‌ای که داستان پرماجرایش به اوایل دهه‌ی هفتاد شمسی برمی‌گردد و تا امروز نیز بی‌سرانجام مانده است.

 

*: منظور شانزدهم ژوئن و روز بلوم (شخصیت اصلی اولیس) است. زمان وقوع رویدادهای رمان اولیس، ۱۶ ژوئن ۱۹۰۴ است. علاقه‌مندان و شیفتگان اولیس، شانزدهم ژوئن را «بلومز-دی» نامیده‌اند و بیش از نیم قرن است که هر سال در این روز مراسمی برپا می‌کنند.

منابع:

۱- پاوند/جویس؛ برگزیده‌ای از نامه‌های ازرا پاوند به جیمز جویس به همراه مقالاتی درباره‌ی جویس، گزینش و ترجمه‌ی مرتضی پاشاپور، نشر حکمت کلمه
۲- هشتاد و دو نامه به حسن شهیدنورائی، صادق هدایت، انتشارات چشم‌انداز

نقاشی:
James Joyce, Jacques-Emile Blanche, 1935

 

ثبت شده در سایت پیرنگ طی شماره 1124 و در روز سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت 20:43:19