پیرنگ

تأملی در ادبیات داستانی

معرفی کتاب خانه خوبرویان خفته

نویسنده: شقایق بشیرزاده

«خانه خوبرویان خفته» نوشته‌ی یاسوناری کاواباتا برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، کتابی‌ است که گابریل گارسیا مارکز در تعریف از آن گفته است: «تنها رمانی که آرزو داشتم نویسنده‌اش باشم رمان خانه خوبرویان خفته است». و طرح رمان «خاطره‌ی دلبرکان غمگین من» را بر اساس این داستان نوشته است.
کتاب از سه داستان کاملا مجزا تشکیل شده است. اما به لحاظ فرمی و محتوایی داستان‌ها بسیار شبیه به هم هستند. در هر سه داستان روی تنهایی، خواب و زن (ماهیت زن و جنسیتش) تاکید شده است. داستان اول «دست» داستانی‌ست نمادین که در آن زنی ناشناس دست راستش را به مردی قرض می‌دهد. مرد دست را به بازوی خود وصل می‌کند تا یک شب دست را به همراه خود داشته باشد. کشمکش مرد با دستی که جای زن با او سخن می‌گوید، هوای مه‌آلود و مرموز شب و فضاسازی خاص اتاق با عطر ماگنولیایی که در اتاق پیچیده تمام داستان همراه ما است. اما آنچه که عمیقا در این داستان به چشم می‌آید تنهایی و حس گناه مرد است. چیزی که در تمام کتاب مداوم تکرار می‌شود.

در داستان دوم «پرندگان و حیوانات دیگر» مردی می‌خواهد به دیدن رقص دوست قدیمی‌اش برود. در راه قفس پرندگانی را می‌بیند و با تداعی به یاد دو پرنده‌ی مرده‌ی در خانه‌ی خود می‌افتد. دو پرنده‌ی تاج طلایی جفت در یک قفس هستند که جفت نر می‌میرد. نویسنده کشمکشی مرموز را با پرندگان آغاز می‌کند. و مدام این سوال را به ذهن مخاطب می‌آورد که مرد می‌خواهد چه کند؟ داستان قرار است به کجا برسد؟ مرد از جنس نر بیزار است. چه سگ باشد چه پرنده و چه انسان. تولیدمثل و تشکیل خانواده را کاری احمقانه می‌داند و با این شخصیت‌پردازی نویسنده ما را وارد داستانی لایه‌دار می‌کند. داستانی که برای کشف هر لایه نیاز به تفکر و تعمق بیشتری است.

در داستان سوم «خانه خوبرویان خفته» با ایده‌ای درخشان روبرو هستیم. پیرمردانی که قوای جنسی خود را از دست داده‌اند به خانه‌ای می‌روند تا شب را کنار دخترکانی بخوابند که در خواب عمیقی به سر می‌برند. و در این داستان ما پنج شبی که اگوچی در این خانه گذرانده را همراه او می‌شویم تا به گذشته‌ی اگوچی و آنچه که از سر گذرانده برسیم. در این داستان نیز تنهایی عمیق اگوچی، و حس گناهی که با آن در کشمکش است ما را به عمق شخصیت داستان می‌رساند. و نویسنده این تقابل پیری و جوانی، زن و مرد بودن را با ظرافت تمام انجام می‌دهد.

مردان، شخصیت‌های اصلی این کتاب هستند. مردانی از خود منزجر، وازده و تنها. و در مقابل شخصیت‌های زن این داستان‌ها زنانی هستند که آگاهانه (مثل داستان دست) و یا ناآگاهانه (مثل خانه خوبرویان خفته) زنانی اثیری هستند و در کتاب به این نکته اشاره می‌شود. همان‌گونه که در افسانه‌های ژاپن آمده زنان روسپی می‌توانند تجسم واقعی از بودا باشند. کاواباتا به مانند باقی آثارش فرهنگ و سنت ژاپن را به صورتی پنهان و ظریف وارد این کتاب کرده و داستان‌هایی خلق کرده است که ذهن خواننده را مدام به چالش می‌کشد. و خواننده برای کشف سوالاتی که در طول داستان از خود می‌پرسد کتاب را یک‌نفس تمام می‌کند. اگرچه ساختار و‌ محتوای داستان‌ها به گونه‌ای است که خواننده را مجاب می‌کند باز هم کتاب را به دست بگیرد.

*این کتاب توسط رضا دادویی به فارسی برگردانده شده است.

 

ثبت شده در سایت پیرنگ طی شماره 354 و در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۰ ساعت 10:44:39