یوکیکو موتویا

زن رفته بود تو و هیچ‌جوری بیرون نمی‌آمد. آن‌جا فقط یک گلیم بود و آینه، اما مشتری حالا...

بیشتر بخوانید
کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

  «در ژانویه‌ی ۱۹۹۰، طی سفرم به مجارستان، چکسلواکی، لهستان، آلمان شرقی و بلغارستان، احساسی که داشتم آمیزه‌ای...

بیشتر بخوانید
عباس معروفی

. ژانویه‌ی سال ۲۰۱۷ است. شما برای رونمایی کتاب «فریدون سه پسر داشت» به کلن آمده‌اید. کتاب به...

بیشتر بخوانید
مستاجر-نعمت امام‌وردی

. شب هفتم عینو افتاده بود. از تشک جاکن شد و حس کرد انگشتان پاهایش به هم چسبیده‌اند....

بیشتر بخوانید
این‌طوری نرو-فاطمه معارف‌وند

. به تو التماس می‌کرد اول با زبانش بعد کم‌کم با چشمانش. وقتی التماس رسید به چشمانش نزدیک...

بیشتر بخوانید
حبس اختیاری در کره‌ی جنوبی

. گذراندن قرنطینه با مادرم در وطنش باعث شد رویکرد ایالات متحده در مواجهه با کووید ۱۹ و...

بیشتر بخوانید
کاری برای انجام دادن-زیدی اسمیت

از کتاب نشانه‌ها ۱ اگر چیز درست می‎‌کنید، اگر «هنرمند»ی در هر شاخه‌ای از هنر هستید، یک جا...

بیشتر بخوانید
او مرده بود-آزاده اشرفی

. گویا مادرش گریه کرده بود و برای ساره‌خانم تعریف کرده بود. او هم داشت برای مادرم با...

بیشتر بخوانید
من آنجا بودم در آغاز-پریسا افراسیابی

. گاهی از خودم می‌پرسم بعدها آدم‌های کشورهای مختلف، روایت شخصی خودشان از این روزها را چطور به...

بیشتر بخوانید
میم تاکآباد---نغمه کرم‌نژاد

. «و حالا این تلخکامی که من هیچ‌وقت نمی‌توانم مطمئن شوم، تنها واقعیت امروز من است.»   «میمِ...

بیشتر بخوانید
واحد پول خود را انتخاب کنید