زن رفته بود تو و هیچجوری بیرون نمیآمد. آنجا فقط یک گلیم بود و آینه، اما مشتری حالا...
«در ژانویهی ۱۹۹۰، طی سفرم به مجارستان، چکسلواکی، لهستان، آلمان شرقی و بلغارستان، احساسی که داشتم آمیزهای...
. ژانویهی سال ۲۰۱۷ است. شما برای رونمایی کتاب «فریدون سه پسر داشت» به کلن آمدهاید. کتاب به...
. شب هفتم عینو افتاده بود. از تشک جاکن شد و حس کرد انگشتان پاهایش به هم چسبیدهاند....
. به تو التماس میکرد اول با زبانش بعد کمکم با چشمانش. وقتی التماس رسید به چشمانش نزدیک...
. گذراندن قرنطینه با مادرم در وطنش باعث شد رویکرد ایالات متحده در مواجهه با کووید ۱۹ و...
از کتاب نشانهها ۱ اگر چیز درست میکنید، اگر «هنرمند»ی در هر شاخهای از هنر هستید، یک جا...
. گویا مادرش گریه کرده بود و برای سارهخانم تعریف کرده بود. او هم داشت برای مادرم با...
. گاهی از خودم میپرسم بعدها آدمهای کشورهای مختلف، روایت شخصی خودشان از این روزها را چطور به...
. «و حالا این تلخکامی که من هیچوقت نمیتوانم مطمئن شوم، تنها واقعیت امروز من است.» «میمِ...